سخنى با آقاى دكتر على مطهرى
باسمه تعالي
يكم ـ اخيرا همزمان با طرح مباحث مربوط به كانديداهاى رياست جمهورى دوره نهم، آقاى دكتر على مطهرى فرزند شهيد مطهرى در نامهاى خطاب به حجتالاسلام و المسلمين جناب آقاى هاشمى رفسنجانى از ايشان درخواست كرده است كه در انتخابات آينده رياست جمهورى كانديدا نشوند.
صرف نظر از انگيزه هاى على مطهرى در نگارش اين نامه و بدون توجه به شرايط سياسى و التهابات مربوط به سال آخر رياست جمهورى و اين كه آقاى هاشمى رفسنجانى اساسا چنين قصدى را داشته باشد يا خير، به نظر ميرسد اين گونه نگرش به مسأله و اين گونه نظريه پردازى از آتش تهيهاى خبر مى دهد كه با بهرهگيرى از امواج احساسات، ادعاى ناقص و ناتمام خود را ملاك ارزيابى و سنجش قضاياى اجتماعى قرار داده و با ارايه پيش فرضهاى سطحى جامعه را از تلاش براى دستيابى و شناسايى و انتخاب اصلح باز مى دارد.
به نظر بنده بزرگترين ميراث شهيد مطهرى براى دوستان و شاگردانش انضباط در گفتار و اتقان در نوشتار بود. و انتظار ميرفت فرزند گرامى آن شهيد عزيز با تأسى به والد شهيد(ره) مقدار بيشترى حساسيت و دقت به خرج ميداد و مستدل و سنجيده به دفاع از افكار و ايدههاى آن شهيد عزيز ميپرداخت.
نويسنده قصد ندارد به دفاع يا تكذيب از شخصيتى بپردازد ولى اين حقيقت را نميتوان از نظر پنهان داشت كه افراط و تفريط، زياده و كم گوئى در مدح و ذم افراد و شخصيتها خروج از صراط اعتدال و ميانهروى است و اين از بزرگترين آفتها است زيرا عقل را تعطيل و احساس را جايگزين آن ساخته و بر اثر كم اطلاعى يا بيخبرى گرفتار بيمبالاتى در قضاوت ميگردد. نقش هاشمى در تاريخ انقلاب اسلامى جاودانه و پايدار است و هنوز هم در نقش آفرينى گوى سبقت را از ديگران ربوده است هر چند كه عملكرد او بايستى مورد نقد نقادان منصف قرار گيرد. نه مانند كارگزاران به دنبال تغيير قانون اساسى براى تمديد رياست جمهورى دوره سوم هاشمى باشيم و نه مثل مشاركت كه تاب تحمل هاشمى را در مجلس ششم نداشت و كوشيد به انواع حيلهها و دسايس هاشمى را از جايگاه خود دور سازد و اين همه در پيش چشم مردمى صورت گرفت كه سالها از نزديك شاهد تلاش و فداكارى او براى ترقى و تعالى كشور بودند.
* * * *
دوم: آقاى مطهرى در يادداشت «دفاع از يك نظريه سياسي» بحثى را به عنوان نظريه مطرح ميكند كه بيش از آنكه يك نظريه علمى در چارچوب قواعد و ضوابط تعريف شده باشد در حد يك برداشت تجربى از نفوذ و قدرت روحانيت در تاريخ روحانيت شيعه است با اين استدلال كه «قدرت روحانيت شيعه در طول تاريخ از آنجا ناشى شده است كه همواره در كنار مردم بوده و در صف زورمندان قرار نگرفته است». آيا واقعا حكومت جمهورى اسلامى ايران كه بر پايه نظريه تصدى ولايت فقيه عادل جامع الشرائط پايه گذارى شده است و اساسا براى خدمت به مردم و اجراى احكام الله و پياده ساختن احكام فردى و اجتماعي, سياسى و اقتصادى فرهنگى و نظامى بنيانگذارى شده و همواره در تمام بيست و پنج سال تجربه مفيد و مؤثر خود لحظهاى از حركت مردمى و ارشاد مردم غافل نبوده است، ميتواند با حكومت سلاطين و طاغوتها و پادشاهان زورگوى مستبد هم سان دانست؟ قطعا جواب منفى است و مطهرى هم چنين قصدى ندارند.
حقيقت آن است كه عملكرد روحانيت شيعه در طول بيست و پنج سال پيروزى انقلاب اسلامى از چنان درخشش و روشنائى برخوردار است كه پس از سالها سمپاشى و انتشار شايعات رنگارنگ مخالفين و دشمنان، هنوز كارنامه عملكرد روحانيت در دفاع از حقوق محرومين و مستضعفين نشان مردميترين دولتهاى اين سرزمين را با خود حمايل مى كند. مردميترين دولتهاى ايران را بايستى در دوره برقرارى نظام جمهورى اسلامى دانست كه روحانيت شيعه با تمام توان علمى و فرهنگى و اجتماعى خود در برابر استكبار جهانى به دفاع از حقوق پايمال شده اين ملت برخاست و با اين پشتوانه عظيم تاريخى توانست سختترين گردنههاى پيش رو را از ميان بردارد، بدون آنكه خودش به ظلم و استبداد گرفتار شود.
روحانيت پيشتاز شيعه در تمام عرصههاى اجتماعى ايرانيان حضور فعال و چشمگير داشته و اين واقعيت تاريخى را كينهتوزترين جريانات مخالفت نيز پذيرفتهاند. با اين وصف آيا ميتوان گفت روحانيت شيعه لحظهاى از وظيفه تاريخى و ملى عدول كرده است؟
دفاع از حقوق حقه ملت ايران در مقابل زورگويان و مستكبران شرق و غرب را چه كسى براى اين مردم به ارمغان آورد؟
آقاى مطهرى شما تلازم بين تصدى منصب اجرايى و لزوم زورمندى و در مقابل مردم قرار گرفتن را از چه مبناى استخراج كردهايد؟ چه كسى گفته است تأسيس دولت اسلامى مساوى است با زورگويى ظالمان به مظلومان؟ و بر همين اساس بخاطر حفظ شأن روحانيت نظريه پردازى ميكنيد كه بهتر است مجريان دولتى روحانى نباشند.
* * * *
سوم: اينجانب با اعتقاد به اينكه بحث مطرح شده از سوى آقاى دكتر على مطهرى يك بحث فرعى انحرافى است و دامن زدن به آن برآيندى نخواهند داشت، مايلم دقيقا با همان زاويه ديد آقاى مطهرى كه تمام تلاشش حفظ شأن و جايگاه روحانيت است، بحث را مورد كنكاش قرار داده تا معلوم شود حفظ جايگاه و شأن روحانيت در دورى از خدمت رسانى به مردم است يا حضور در متن زندگى مردم و مشاركت هم پاى ساير اقشار در صحنه اجتماع و عرصههاى گوناگون حيات اجتماعى مسلمانان؟
اين مطلب كه وظايف و مناصب اجرايى و فرهنگى و نظارتى را بر اساس نوع لباس و جنسيت مورد ارزيابى و قضاوت قرار گيرد بسيار نسنجيده و ناتمام است. زيرا اگر بخواهيم به صورت اصولى و واقعى به جمعبندى و نتيجهگيرى بپردازيم بايستى ابتدا نيازمنديهاى هر منصب و شغلى را مورد ارزيابى و اولويتبندى قرار دهيم و با عنايت به مقتضيات و لوازم ضرورى و جانبى آن و نيز توجه به موانع و راهكارهاى موجود بگوئيم مثلا فلان پست و منصب با توجه به وظايف محوله و نوع كاركرد آن بايستى به كسى سپرده شود كه داراى اين ويژگيها و امتيازات باشد، حال ممكن است فرد صاحب شرايط از جهت سن و سال و نوع لباس و... مورد پسند ما نباشد. نظير اين بحث در آغاز شكلگيرى مجلس هفتم مطرح شد كه آيا رئيس مجلس ضرورى است كه يك فرد روحانى باشد يا غيرروحاني؟
در همان زمان پيشنهاد و اصولى ما اين بود كه ما ابتدا اقتضاآت و لوازم ضرورى و حياتى و شأن و جايگاه رياست مجلس شوراى اسلامى را مورد ملاحظه و دقت قرار دهيم و به هر يك از نكات شايسته توجه و عنايت امتياز و نمره بدهيم هر كس كه بالاترين نصاب را به دست آورد به صورت قهرى رياست مجلس را تصدى نمايد و استدلال ميشود كه نوع لباس پوشيدن نبايستى مانع تكامل و ترقى و پذيرش مسؤوليتهاى اجتماعى شود.
اكنون پس از چند ماه به همان نقطه باز گشتهايم و از آقاى دكتر مطهرى ميپرسم چه اصرارى داريد كه رئيس جمهور روحانى نباشد؟
ايشان پاسخ مى دهد: «وظيفه اولى روحانيت تهيه كالاهايى مانند پياز و سيب زمينى و شير و گوشت و نان براى مردم نيست».
و يا مى گويد: «توزيع پودر لباس شوئى و غيره شأن روحانيت نيست», بايد از مطهرى پرسيد واقعا قانون اساسى و اصول مربوطه به قوه مجريه و رياست جمهورى وظايف رياست جمهورى را چه مقدار شمارش كرده است؟ آيا رئيس جمهور كه به نوعى مظهر اجماع عمومى وفاق ملى كشورمان ميباشد وظيفهاش تعيين قيمت سيمان و آهن است؟
آيا اين منطقى است كه صرف نوع لباس موجب محروميت جامعه از خدمات مديريتى و اجرائى مديران شايسته و لايق گردد؟
حضرت اميرالمؤمنين(ع) در فرازى از خطبه شقشقيه از تعهد و همراه علما و با مظلومان و مبارزه با جباران چنين ياد كرده است:
«و ما اخذ الله على العلماء ان لايقاروا على كظه ظالم و لاسغب مظلوم لالقيت حبلها على غاربها»
حال ما توصيه و سفارش على را بپذيريم يا ارشاد شما را به كنارهگيرى از وظايف اجتماعى به خاطر حفظ شأن و جايگاه؟
معلوم است كه محور، خدمت به مردم و اجراى عدالت و اقامه حدود و احكام الله است كه حضرت علي(ع) ميفرمايد: «اگر پيمان الهى با دانايان درباره عدم تحمل پرخورى ستمكار و گرسنگى ستمديده نبود, مهار اين زمامدارى را به دوشش ميانداختيم».
ـ جناب آقاى مطهرى اگر روحانيت وارد عرصه زندگى اجتماعى حكومت و ناچار از تصدى برخى مسؤوليتها گرديد. نه از باب اقبال به دنيا و فراموش كردن وظايف ذاتى روحانيت باشد بلكه اگر از دريچه خدمترسانى و رسيدگى به حال و وضع محرومان و تأسى به سيره و روش پيامبر اكرم(ص) و ائمه طاهرين(ع) نگاه كنيم ملاحظه خواهيد كرد در لحظه تكليف جاى بحث از عافيتطلبى و شأن و جايگاه مطرح نيست.
حضرت آيه الله العظمى وحيد خراسانى روزى در درس خارج اصول به مناسبت نامى از فقيه و اصولى عظيم الشأن, آيت الله العظمى ميرزاى نائينى به ميان آوردند و فرمودند: «آن بزرگوار در قضاياى مشروطه به مدت 12 سال درس و بحث را كنار گذاشته و يكسره به فعاليت سياسى و اجتماعى پرداختند و پس از 12 سال كه به مدرسه و درس و بحث بازگشتند ادامه درس 12 سال قبل را با شور و نشاط علمى آغاز كردند. اين وضعيت روحانيت شيعه در تصدى امور سياسى و اجتماعى ميباشد.»
در پايان نتيجه مى گيريم:
1 ـ اگر ملاك پذيرش مسئوليت را لياقت و كاردانى و كارآمدى و تجربه و مديريت بدانيم فرقى بين روحانى و غيرروحانى نميكند و لباس نبايستى مانع از ايفاى نقش و پذيرش مسئوليت بنمايد. و متقابلا اگر كسى فاقد صلاحيت و شأنيت لازم ميباشد در هر لباس و صنفى كه باشد بايستى از پذيرش آن مسؤوليت خوددارى نمايد و تصدى آن جايز نميباشد.
2 ـ حفظ شأن و شئون مؤمنين در هر قشر و صنفى كه باشند واجب و ضرورى است و اسلام اجازه تخريب چهره هيچ كس را نداده است بنابراين تخريب چهره مسلمان مؤمن اعم از روحانى و غيرروحانى حرام و دفاع از مؤمنين و حيثيت فردى و اجتماعى آنان چه روحانى و چه غيرروحانى واجب و ضرورى است.
3 ـ اگر جنابعالى در يادداشت سياسى قصد امر به معروف و نهى از منكر را داشتيد چرا آنرا به عرصه مطبوعات كشانديد؟ آيا آمادگى داريد براى تمام كسانى كه خود را در معرض كانديداتورى قرار مى دهند و خود را در اين عرصه لايق مى دانند، برنامه نقد فردى و اجتماعى و مديريتى آنان را آغاز كنيد و عملكرد باندى و جناحى آنان را يكى پس از ديگرى افشاء كنيد يا اينكه اين تشخيص وظيفه انقلابى فقط در مورد يك كانديداى احتمالى روحانى مصداق پيدا مى كند؟
4 ـ اگر جنابعالى مايل باشيد در اين عرصه قدم بنهيد و قلم بزنيد ما اخلاص شما را ستوده و آمادگى خود را جهت كمك به شما اعلام ميداريم.
والسلام
على بنايى
نماينده مردم قم در مجلس شوراى اسلامى
به نقل از روزنامه شرق 17 آبان 1383